خشاب‌هایی پر از فشنگ‌های کاغذی سفید
آتش، دود و خاکستر
بمباران روح در میان دود
و انتظار بی پایان یک پایان
مرگ در یک قدمی ما گم می‌شود
و امید بر روح تازیانه می‌زد
و باز نغمه‌های بی دلیل چلچله‌ها
سقوط آخرین سهم هر پرنده است
بگذار گوسفندان از تشنگی تلف شوند
باران، تنها خیسمان می‌کند