و زندگی چه غریبانه, عاشقی چه غریبو بودنی که غریب است همچو مرگ غریب
غریبه تر ز غریبی که از غروب آید
و غربتی که ز پیش قریب می آید
و سهم ما همه غربت به دست هرچه قریب
و قربتی که نماندست پیش ما و غریب
غریب و قربت و مرگ و حقارتی به جهان
و قربتی که به قبرم کشند هرچه قریب