پیر میخانه چه خوش خواند معمائی دوش
از خط جام که فرجام چه خواهد بودن
شک نکن روزی خواهی مرد، تا به حال به جملاتی که راجع به مرگ شنیده ای فکر کرده ای با خود اندیشیدی که چگونه بمیری
به قول آقای گابریل گارسیا مارکز:”آدم هر وقت بخواد نمی میره هر وقت بتونه می میره”
دکتر شریعتی میگه:”خدایا تو چگونه زیستن را به من بیاموز چگونه مردن را خود خواهم آموخت”
تا به حال به بعد مرگت فکر کردی؟، منظورم حساب و کتاب و قیامت نیست منظورم اتفاقیه که بعد از مرگت تو این دنیا می افته نه دنیای دیگه
فکر میکنی کی فراموش بشی؟ تا چند وقت سر مزارت بیان؟ تا کی ازت یاد کنند و برات فاتحه بخونند؟
چند سال بزرگترین هدف پس از مرگم دوست دارم این باشه:
“نم دانم پس از مرگم چه خواهد شد – نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت – ولی آنقدر مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد – گلویم سوتکی باشد به دستی کودکی گستاخ و بازیگوش – و او یکریز و پی در پی – دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد و خواب خفتگان آشفته و آشفته تر سازد – بدین سان بشکند دائم سکوت مرگ بارم را”
خوش به حال آنهائی که با این هدف زندگی کردند
مخلص کلام اینکه یه روزی که تو مردی و همه از کنارت رفتند و حتی از بس عجله به رفتن داشتند قرآن رو از سر قبرت برنداشتند
وقتی باد می وزه از لابه لای صفحات قرآن برات یه فال می گیره اون وقته که تکلیفت مشخص می شه ببین چی نوشته “السابقون السابقون اولئک المقربون بی جنات النعیم ” یا اینکه …